در عصر کنونی که از آن به دهکده جهانی یاد میکنیم، روابط، مناسبات، تاثیرگذاری و تاثیرپذیری افراد و جوامع از همدیگر قوت میگیرد و مفهوم و مصداقهای «پیچیدگی» بیشتر عیان میشود و چالشهای دنیای پیچیده خیلی زود دیگر افراد این دهکده را درگیر خود میسازد. طبق نظرسنجیهای صورت گرفته در مقیاس جهانی، نگرانی از آینده و دغدغه «سلامتی، ایمنی و امنیت»، از مهمترین دغدغههای بشر در هزاره سوم بوده است. شیوع ویروس کرونا (Covid-19)، در شرایط کنونی که تقریباً کل دنیا را درگیر خود کرده، مصداق بارز درهمتنیدگی و پیچیدگی این چالشهاست. «بحران فراگیر جهانی» عنوانی است که میتوان برای این وضعیت به کار گرفت. اگر در بحرانهای پیشین، تدبیر برای غلبه بر مشکلات، حضور فیزیکی و در کنار هم ماندن افراد جامعه بود، اما تدبیر امروز، گریز از جمع و اختیار کردن خانهنشینی و بسنده کردن به اهل خانواده است.
در این شرایط که «قرنطینه خانگی یا طرح فاصلهگذاری اجتماعی» تنها راه قطع زنجیره انتقال معرفی شده، سوالی که پیش میآید این است که آیا خانههای امروز قابلیت حضور طولانی را برای انسان فراهم میکنند؟
شاید مرور جریان مدرنیزاسیون و شهرنشینی در کشور بتواند تا حدودی ما را در پاسخ به این سوال یاری کند. بررسیها نشان میدهد که قبل از آغاز جریان شهرنشینی شتابان در کشور از دهه چهل شمسی، خانه در مفهوم سنتی خود به دلیل جامعیت در اجزاء، بسیاری از نیازهای فرد و خانواده (از قبیل سکونت، کار، مطالعه، تفریح، بازی، حضور خویشاوندان و…) را در درون خود تامین میکرد؛ اما بعد از این دهه به دلیل مجموعه تحولات حادث شده در کشور، جریان مهاجرت، تحول در زاد و ولد و ابعاد خانوار و در نهایت عدم آمادگی شهرها و مدیریت شهری برای مواجهه با چنین وضعیتی، مفهوم خانه نیز دچار تغییرات اساسی شد و به مثابه بزرگترین چالش در شهرها معرفی گردید که تا به امروز نیز ادامه دارد. خانهای که این بار جامعیت سابق خود را نداشت که بتواند نیازهای اجتماعی انسان امروز را پاسخ دهد، بلکه صرفاً میتوانست اسکان شبانگاهی (خوابگاهی) فرد را تامین کند و شاید به جرئت بتوان جایگزینی مفهوم «مسکن» به جای “خانه” را از این دوره دانست. چنین جریانی که سابقه آن در مقیاس جهانی نیز قابل ردیابی است، انسان را ناگزیر ساخت که تجربه زیستن، ارتباط چهره به چهره و تعامل را از فضای «خانه» به فضای «شهر» بکشاند، چراکه فضای شهری میتوانست فضای زیستن و نیاز فرد را پاسخ گوید و امکان هرگونه پیادهروی برای تفریح یا رسیدن به محل کار، خرید در فروشگاهها، حضور در سینما، کافه، رستوران، پارک، ورزشگاهها و… را برای انسان مدرن فراهم کند.
مسکن در تمام جوامع دارای مفهومی متعالی و مقدس است که انسان در آن هستی و زیستن را تجربه میکند. مارتین هایدگر فیلســوف آلمانی، با نگرشی کیفی به موضوع مسکن معتقد است که بحران واقعی مسکن در کمبود آن نیست، بلکه بحران واقعی در جســتجوي آدمی برای ســکونت اســت و انســان پیش از هر چیز باید سکونتگزینی را بیاموزد. وی زیستن، ســکونت، ســاختن، رشــد و پروراندن را به موازات هم تعریف میکند.
از دیدگاه لوکوربوزیه، خانه، پوششــی اســت که در تطابق با برخی از شــرایط، رابطة صحیحی را بین محیط خارج و پدیدههای زیستی انســان برقرار میســازد. در خانه باید فرد یا خانــواده زندگی کند؛ یعنی بخوابد، راه برود، دراز بکشــد، ببیند و فکر کند. به نظر چارلز مور، خانه برای ســاکنانش مرکز جهان و شــاخصترین بنا در تحکیم مکان است. خانه در درجه اول یک نهاد است و نه یک سازه و این نهاد برای مقاصد بســیار پیچیدهای به وجود آمده اســت. آنچه از آرای فلسفی متفکران فهم میشود این است که خانه مفهومی فراتر از مسکن و «سکنیگزینی» دارد و ضمن ارتباط همه جانبه با محدوده پیرامون، باید بتواند به نیازهای زیستی انسان پاسخ دهد.
مسکن امروز بیش از هر زمانی دیگری تحت حاکمیت جریان مدرن شکل گرفته است و این جریان بولدوزری که از سرمایهداری مستغلات نیز تاثیر میپذیرد، مفهوم «خانه» که به عنوان بستری برای زیست انسانی است، را در شهرهای امروز تغییر داده و مفاهیم جدیدی نظیر مسکن حداقلی، مسکن کوچک، مسکن صنعتی، مسکن انبوه، مسکن قابل استطاعت، مسکن اولی، مسکن جوانان و… را در حوزه معماری و شهرسازی وارد کرده است. به عقیده شابیر چیما، بیتوجهی به شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه و متقاضیان، كمبود امكانات ساخت، عدم آشنايی دستاندرکاران با تكنولوژی ساخت و… از عوامل موثر بر عدم مطلوبیت و کیفیت مسكن در عصر مدرن بوده است.
معماری مدرن از این فکر خوشبینانه یعنی «زیباییشناسی ماشینی» نشأت میگیرد و بر «ظاهر سطح بیآرایش ماشین گونه» تأکید میکند. این روش در معماری بر یگانگی و کارکرد مستقل بناها تأکید میکند و مبتنی بر عقلگرایی پوزیتویستی است، در حالی که به عقیده آلمر، خانــه هویت خود را دارد، ارتباط بــا دیگران را تعریف میکند و تــداوم ســنن و ارزشها را در خود جای میدهــد. مفهوم خانه بسیار گسترده است و میتواند مکانی خاص، محل اقامت، یک ده، یک شهر یا یک سرزمین باشــد که حسها، صداها، ســاختمان، رایحهها و رخدادهای هر جامعه و زندگیها را به هم پیوند میدهد، همان جایــی که ما با بودن در آن تصور میکنیم.
امروزه با شیوع ویروس کرونا، دگرباره انسان ایرانی ناچار و ناگزیر شده که به «خانه» رجعت کند، خانهای که این بار خود را در مفهوم «آپارتمان»، برای نسل جدید شناسانده است. ژوزف بِلمون در کتاب خود با عنوان «شهر گذشته، شهر آینده» چنین وضعیتی را وعده داده بود و اعتقاد داشت “که در آینده و در پرتوتکنولوژی دیجیتال، خانههای کوچک و چند کارکردی ظهور مییابند”. اما امروز که در شرایط خانهنشینی به سر میبریم، این آپارتمانها و خانههای کبریتی تا چه حد کارکردهای متنوع دارند و چه تا حد از نیازهای متعالی انسان را پاسخ میدهند؟ شاید این وضعیت فرصت دیگری برای تمامی اهل تفکر و به ویژه جامعه متخصص شهرسازی و معماری فراهم نماید تا بازاندیشی مجددی در زمینه «مسکن انسانگرا» داشته باشند.
در این میان جامعهشناسان فرهنگی از جمله دکتر نعمت الله فاضلی با معرفی شهروند امروز با ویژگیهایی نظیر شهروند فعال، سوژگی، عاملیت و خلاقیت، سعی کردهاند با نگاه توام با امید و با تحریک «عنصر خیال و شاعرانگی»، شهروندان را برای حضور در خانه حداقلی آماده کنند. به عقیده ایشان در این روزها که در نتیجه قرنطینه، بسیاری از فشارهای دنیای مصرفی و ارزشهای مصرفی و بازاری از روی ما اندکی کاسته شده، این فرصت استثنایی را داریم که در محیط خانه به انسان، خودمان، و ارزشهای وجودیمان توجه دوباره کنیم و اگر شهروندان بخواهند مواجهای منفعلانه با محیطهای خود از جمله خانه داشته باشند زندگی بر آنها بسیار سخت خواهد گذشت.
باید اذعان کرد که بشر و شهروندان امروز در عصر «شهرنشینی سیارهای»، از قابلیتهای علمی، فرهنگی، تحملپذیری، یادگیرندگی و شاعرانگی بالایی برخوردار هستند و میتوان با اتکا به فناوریهای دیجیتال و «هوشمندسازی شهری» بر بسیاری از «مسائل کوتاه مدت» فائق آمد و روحیه زیستن را در دلها زنده نگه داشت. شاید تحریک عنصر خیال بتواند حس شاعرانگی، اندیشه و عطوفت فرد را به پرواز بکشاند، اما نکته مهم این است که آسیبهای جسمی-فیزیکی، تنشهای خانوادگی بین همسر، فرزندان و دیگر اهل خانواده که در یک فضای جمعی و خانوادگی ایجاد می شود، در این روزها و در این شرایط اجتناب ناپذیر بوده و ضروری است که دگرباره در نیازهای انسان مدرن و همچنین در طراحی فضاهای ساختمانی آپارتمانی و مجتمعهای مسکونی با خصوصیات و کیفیتهای انسانی، قوانین ساخت و ساز و کلیت برنامهریزیها بازاندیشی شود.
از جمله مسائل و پیشنهادهایی که در بازاندیشی در مسکن برای دستیابی به مسکن انسانگرا باید مد نظر قرار گیرند، به شرح زیر است:
- تاکید بر صنعتی سازی و ارائه الگوهای غیر بومی مسکن در شهرهای کشور، نگاه یکسان ساز بر جامعه غیرهمگن است که باید به عنوان امری منسوخ تلقی شود. از این رو پیشنهاد میشود در ساخت مسکن در شهرهای مختلف بر مقولات کیفی مسکن به عنوان “محلی برای آرام و قرار گرفتن” توجه شود.
- تفکیک و قطعهبندی زمین شهری برای ساخت مسکن و بسنده کردن به حداقل¬های تفکیک زمین (از جمله ۲۰۰ متر مربع)، یکی از مسائل مهم در بسیاری شهرهای بزرگ و کلانشهرها است، درحالی که انسان ایرانی با ویژگیهای آزاد و برونگرای خود، آمادگی زیستن و اقامت گزیدن در این مساکن را ندارد. بنابراین پیشنهاد میشود بازنگری اساسی در حداقلهای تفکیک زمین و ساختمان و در تناسب با استانداردهای کشورهای پیشرفته صورت گیرد تا مساحت قطعات و سرانههای مسکونی افزایش یابد. شایان ذکر است سرانه مسکن در ایران ۲۷ مترمربع است که در مقایسه با حداقل جهانی(۴۴ مترمربع)، میانگین سرانه مسکونی کشور انگلیس (۴۴ مترمربع)، آلمان (۴۰ مترمربع)، فرانسه (۳۸ مترمربع)، رقم پایینی را نشان میدهد.
- متاسفانه در طی سه دهه اخیر، عنصر حیاط از مسکن معاصر ایرانی حذف شده و حتی حیاط حداقلی سمت جنوب و شمال ساختمان و همچنین قسمت پیلوت که در مفهوم کلاسیک خود فضایی برای تعامل و تجمع ساکنان ساختمان است، به محل توقف خودرو تبدیل شــده اســت، درحالی که حیاط و فضای باز در خانههای سنتی، حاکی از همزیستی با طبیعت و تامین کننده آرامش برای ساکنان بوده است. بنابراین پیشنهاد میشود در طراحی مسکن عنصر حیات با کارکردهای پیشین خود مد نظر قرار گیرد.
- پایین بودن مساحت واحدهای مسکونی، حذف اتاق میهمان، فضاهای کار، مطالعه، تفریح و حتی اتاق خواب پدر و مادر و فرزندان از واحدهای مسکونی مسئله مهم دیگری است که به تداخل عملکردها و نامطلوب شدن مسکن، منجر شده است. پیشنهاد میشود بازاندیشی اساسی در مقوله مسکن به عنوان یک محمل اجتماعی صورت گیرد و بیش از توجه به کارکرد خوابگاهی مسکن کوچک، به کارکرد اجتماعی و فرهنگی آن توجه شود.
- در فرایند انبوهسازی مسکن معاصر و در مجتمعهای مسکونی بزرگ، به دلیل عدم تعریف فضاهای فرهنگی، مطالعه و کار، مسائلی نظیر تضعیف عادتهای مطالعه، تضعیف فضای گفتوگو بین اهل خانواده و سایر همسایگان، افزایش شکاف بین نسلی، کاهش نظارت و کنترل اجتماعی و افزایش بزه در «جامعه بیخبر از همه چیز»، افزایش یافته است. بنابراین پیشنهاد میشود در تعیین فضاهای عمومی و سرانه برای مجتمعهای مسکونی، سرانههای مستقل واحدها و مجتمعهای مسکونی تصویب و ابلاغ شود و فضاهای باز، سبز و فرهنگی در اولویت باشند و در مرحله صدور پروانه و پایان کار، نظارت کافی بر رعایت میزان تراکم، سطح اشغال و رعایت همجواریها صورت گیرد.
نوید سعیدی رضوانی؛ نایبرئیس جامعه مهندسان شهرساز ایران
حمیدرضا تلخـابی؛ دکترای برنامهریزی شهری