مکتب شیکاگو
این مکتب فکری بین سالهای ۱۹۸۱ و۱۹۸۰ رشد کرد. پیروان آن بی نظمی جامعه صنعتی در اروپا را ناشی از کم بودن زمین در شهر می دانند؛ بدین ترتیب الگوی روستا – شهر را برای حل مشکلات شهری ارائه می دهند و توجه به طبیعت را نیز در سطح وسیعی مطرح می کنند. در این مکتب توجه به اکولوژی یا محیط طبیعی، اهمیت ویژه ای دارد به طوری که محیط انسانی در دل آن مطرح می شود. مکتب شیکاگو، در علوم اجتماعی و جامعه شناسی شهری مطرح است. در همین زمان نظریه باغ شهرها بیان می شود.
پس از شکل گيري دانشگاه شيکاگو و اهميت يابی مطالعات علوم اجتماعي و فراگير شدن مباحث شهری زمينه ها براي شکل گيری مطالعات بر مبنای فکری و ايدئولوژيک خاص فراهم شد. در اين مورد دانشگاه شيکاگو و دانشکده علوم اجتماعي با تعريف حدود و ثغور يک جامعه شناسی کاربردی شهری بسيار مؤثربودند. در اين احوال و با توجه به اينکه شيکاگو مانند بسياری ديگر از شهرهای آمريکايی به عنوان آزمايشگاه عظيمی برای مطالعات اجتماعی بدل شده بود، بستر سازی اوليه برای شکلگيری مکتب شيکاگو برداشته شد. همزمان در سال ۱۹۱۶ مطالعه محيط انسان ساخت و محيط اجتماعی برای اولين بار بوسيله رابرت ازارا پارک و ويليام تامس جامعه شناس مکتب شيکاگو صورت گرفت. اين مکتب بعدها با عنوان اکولوژی انسانی شيکاگو، زمينه را براي شکل يابی بوم شناسي اجتماعي شهر فراهم کرد. اين مکتب رويکردی عمدتا محيط شناختی داشت و به همين دليل با نام محيط شناسی شهری نيز مطرح گشت. نگاه مکتب شيکاگو (در نظريات جديد) به شهر که از آن بعنوان محيط شناسی شهري نيز ياد میکنند، نگاهي انتقادي و بحث برانگيز میباشد. اين ديدگاه با قياس انداموارگی، شهر را همچون پهنهای جغرافيايی در نظر میگيرد که در آن جريانات اکولوژيکی همچون جامعه گياهی و حيوانی رخ میدهند. انگيزههای اصلی اجتماعی توجيه کننده اين مکتب رشد سرسام آور جمعيت شهری، ورود مهاجرين، ناهمگنی جمعيت، جدايي گزينی اجتماعی و در کل معضلات روز افزون اجتماعی در شهرها می باشد.
مکتب معماری شیکاگو
مکتب معماری شیکاگو اصطلاحی است که به طور جمعی به کسانی که در ایجاد تحولات شهر شیکاگو سهیم بودند اطلاق میشود که بیش از همیشه بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۰ رشد یافت و قدرت گرفت .ساختمان های بلند شهر شیکاگو انسان را به تفکر کردن وا داشت.




















