جغرافیای فرهنگی
جغرافیای فرهنگی در گذشته نه چندان دور( اوایل قرن ۱۹ میلادی و نمیه دوم قرن ۲۰ میلادی) به فراموشی رفته بود، زیرا این دوران تصور می شد که عوامل تعیین کننده در شیوه و معیشت انسان ها تماما توسط طبیعت تعیین می شوند(دیدگاه جبر محیطی) لذا توجه به فرهنگ و شیوه زندگی جمعی انسان ها به کلی به دست فراموشی سپرده شده بود.
پیشرو مطالعات چهره های فرهنگی، کارل ساور است. بی توجهی به جغرافیای فرهنگی نواحی تا آنجا ادامه یافت که، برای اولین بار در قرن گذشته میلادی، الکساندر فن همبلت( پدر جغرافیای نوین) در بررسی های اشکال ناهمواری و پوشش گیاهی در امریکای لایتن به فرهنگی و معیشت ساکنان این نواحی نیز در نوشته خود پرداخت .دومین جغرافی دانی که به جغرافیای فرهنگی در قرن گذشته توجه کرد،کارل ریتر بود.می توان گفت سطوحی از سیاره زمین که با اعمال انسانی تغییر شکل پیدا می کنند، چهرهای فرهنگی خوانده می شوند و انسان از طریق تخریب و بنا، این دگرگونی را در چشم اندازهای جغرافیایی موجب می شود .
اولین موضوع مورد مطالعه در یک ناحیه فرهنگی، بررسی و شناخت چهره هایی است که به واحدهای جغرافیایی کلیت، اصلیت و امتیاز بخشیده است .
دگرگونی و بازتاب های فرهنگی جوامع انسانی دو عامل نمود بیشتری دارد:
- اختراع و نوآوری در داخل جامعه
- پراکندگی جغرافیایی فرهنگ ها
برخی عوامل موجب سختی مطالعات فرهنگی دریک ناحیه جغرافیایی می شوند، این عوامل عبارتند از:
- نارسایی معیارها در تعیین نواحی فرهنگی
- مقیاس مطالعه
- تعیین مرزهای فرهنگ
- تغییرات زمان
تعیین حدود و قلمرو جغرافیای فرهنگی به طور دقیق توسط جغرافی دانان مشخص نیست.(مثلا: بعضی از جغرافی
دانان همه مطالعات جغرافیایی بجز جغرافیای طبیعی را مربوط به جغرافیای فرهنگی می دانند و… )
ولی حدودی تقریبی برای این شاخه مشخص شده است، که مورد قبول اکثر دانشمندان جغرافیا می باشد، این حدود
از عوامل زیر پیروی می کند :
- بهره برداری انسان از بوم خود .
- فرهنگ انسانی و تغییرات عوامل محیط طبیعی.( مثلا: فرسایش خاک به طریق شخم زدن اشتباه و…) .
- نوع و شکل سکونت گاه های شهری و روستایی.
- ارزیابی فرهنگی از مکان های جغرافیایی.(در این قسمت مسایلی نظیر : انسان چگونه و به چه شکلی با منابع طبیعی خود عمل می کند، مورد توجه قرار می گیرد . در این راه حدود تکنولوژی انسان در بهره مندی و نگهداری از منابع طبیعی معلوم می شود . )
- مطالعه و بررسی منشأ و پراکندگی تمدنها و فرهنگ ها.
- مطالعه عوامل غیرمادی فرهنگی.
روش مطالعه و تحقیق در جغرافیای فرهنگی برپایه چهار سوال کلیدی«کجا؟ چه چیز؟ چه وقت؟ چه طور؟» قرار دارد. در جغرافیای فرهنگی با فرد سر و کار نداریم، بلکه با مؤسسات و مراکز جمعی بیشتر در ارتباط خواهیم بود.
ایدئولوژی
ایدئولوژی منشأ و اساس شکل و نوع زندگی، نوع مؤسسات و سازمان های فرهنگی است. قبول ایدئولوژی به دارندگان فرهنگ ها جایگاه ویژه ای میبخشد . مجموعه سامانمند باورها و اندیشههای ثابت سیاسی و اجتماعی فرد و یا گروه های فرهنگی و اجتماعی و یا سیاسی گویند.)مثلا: ایدئولوژی مارکسیست، کمونیست و…)
بررسی و مطالعه در شیوه فرهنگ ها به دوصورت انجام می گیرد:
- حالت تکوینی: مطالعه منشأ و تحولات تاریخی فرهنگ ها، تکامل و دگرگونی آنها.
- بیان نقش : مطالعه تأثیر عوامل و پدیده های فرهنگی در محیطی معین.
سهم عوامل فرهنگی و انسانی در علم جغرافیا
اگر در مطالعات جغرافیایی از نقش و تاثیرمتقابل انسان چشم پوشی کنیم، از مفهوم واقعی جغرافیا خارج شده ایم. به طور مثال: اگر محیط و زمین ریخت های زمین را بدون تاثیر متقابل انسان بررسی کنیم، صرفا به قلمرو رشته زمین شناسی وارد شده ایم و اگر هوا را بدون توجه به تاثیرات متقابل انسان که بر آن می گذارد بررسی کنیم، آنگاه به طور خاص وارد قلمرو رشته هواشناسی فیزیکی شده ایم، بدون اینکه خود متوجه شده باشیم.
جبر جغرافیایی درمفهوم تعدیل شده خود به معنای تاثیر عوامل محیط طبیعی بر فرهنگ ، اقتصاد و شیوه معیشتی انسان است. اما زیاده روی در این نگرش و اسیر دانستن انسان توسط طبیعت به افراط می انجامد که اول دور از واقعیت است و دوم از جانب بسیاری جغرافی دانان و متخصصان علوم اجتماعی رد شده است.سخن گفتن از جبر جغرافیایی نباید ما را بدین نتیجه رهنمود کند که انسان اسیر و مقید در محیط های جغرافیایی است، بلکه انسان خود عامل سازنده و اجراکننده به شمار میرود . بستر این سازندگی امکانات محیط طبیعی است.در جوامع پیشرفته امروزی، کنترل و تعدیل ناملایمات طبیعت به مراتب بهتر از گذشته شده است.
الثورث هانتینگتن بر روی تاثیر عوامل محیطی بر زندگی انسان ها مطالعات بسیاری داشته است.
از جمله ترسیم خط همدمای۲۱ درجه سانتی گراد (خط زندگی ایده آل زندگی انسانی) اختلاف در خوی، منش و مزاج انسان ها که این بسیار در سرنوشت اقوام تاثیر می گذارد، تا اندازه ای مدیون تأثیرات آب و هوا است. منتسکیو معتقد است:( مردم نواحی سردسیر مایل به سختی و شدت هستند. اما، مردم نواحی گرم تمایل به تنبلی دارند.) همچنین باکل می گوید:(هر چه انسان بیشتر بر محیط مسلط شده به همان مقدار نیروهای خارجی و طبیعی، قدرت خود را در تعیین حوادث و سرنوشت ادمی از دست داده اند.فردریک راتزل عقیده دارد: پایه و اساس تمدن های گذشته در کنار رودهای پر آب شکل گرفته اند.)
پژوهش های امروزی نشان می دهد، بهترین درجه حرارت در حدود ۲۰ درجه سانتیگراد است ولی با لباسهای سبک ۲۱ درجه سانتیگراد که رطوبت نسبی بین ۴۱ تا ۷۱ درصد باشد. بین عوامل طبیعی، آب و هوا نقش بسیار مهمی در فعالیت های انسانی سیاره زمین دارد، به طوری که هیچ نژاد و گروهی امکان گریز از تأثیرات شگرف و عمیق آن را ندارد.
عده ای از محققین معتقدند که: ظهور و شکوفایی تمدن های بشری در قاره آسیا و آفریقا به رسوبات رودخانه ای و خاکه ای حاصلخیز بستگی داشته است. در حالیکه توسعه و رشد اقتصادی و پیشرفت های اجتماعی نواحی معتدل نظیر اروپای غربی به شرایط مساعد آب وهوایی مربوط می دانند. عوامل محیط طبیعی به رودخانه ها، جنگل ها و کشتزارها نه از جنبه های اقتصادی و تجاری بلکه، از دید منبع الهام رؤیاهای بشر، افسانه ها، شعر و داستان سرایی و موسیقی مینگرد.